.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

موش ازشکاف دیوار سرك کشید تا ببیند این همه سروصدا براي چیست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته اي با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود. موش لب هایش را لیسید و با خود گفت: " کاش یک غذاي حسابی باشد. " اما  همین که بسته را باز کردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد؛ چون صاحب مزرعه یک تله موش خریده بود. موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه ي حیوانات بدهد. او به هرکسی که می رسید، می گفت: " توي مزرعه یک تله موش آورده اند، صاحب مزرعه یک تله موش خریده است... " مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تکان داد و گفت: " آقاي موش، برایت متأسفم. از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی، به هر حال من کاري به تله موش ندارم، تله موش هم ربطی به من ندارد. " میش وقتی خبر تله موش را شنید، صداي بلند سرداد و گفت: "آقاي موش من فقط می توانم دعایت کنم که توي تله نیفتی، چون خودت خوب می دانی  که تله موش به من ربطی ندارد. مطمئن باش که دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود. " موش که از حیوانات مزرعه انتظار همدردي داشت ، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنیدن خبر، سري تکان داد و گفت: " من که تا حال ندیده ام یک گاوي توي تله موش بیفتد.! " او این را گفت و زیر لب خنده اي کرد ودوباره مشغول چریدن شد. سرانجام، موش ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فکر بود که اگر روزي در تله موش بیفتد، چه می شود؟ در نیمه هاي همان شب، صداي شدید به هم خوردن چیزي در خانه پیچید. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوي انباري رفت تا موش را که در تله افتاده بود، ببیند. او در تاریکی متوجه نشد که آنچه در تله موش تقل می کرده، موش نبود، بلکه یک مار خطرناکی بود که دمش در تله گیر کرده بود. همین که زن به تله موش نزدیک شد، مار پایش را نیش زد و صداي جیغ و فریادش به هوا بلند شد. صاحب  مزرعه  با شنیدن صداي جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت، وقتی زنش را در این حال دید او را فوراً به بیمارستان رساند. بعد از چند روز، حال وي بهتر شد. اما روزي که به خانه برگشت، هنوز تب داشت. زن همسایه که به عیادت بیمار آمده بود، گفت: "براي تقویت بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست. " مرد مزرعه دار که زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد بوي خوش سوپ مرغ در خانه پیچید. اما هرچه صبر کردند، تب بیمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد می کردند تا جویاي سلامتی او شوند. براي همین مرد مزرعه دار مجبور شد، میش را هم قربانی کند تا با گوشت آن براي میهمانان عزیزش غذا بپزد. روزها می گذشت  و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد. تا این که یک روز صبح، در حالی که از درد به خود می پیچید، از دنیا رفت و خبر مردن او خیلی زود در روستا پیچید. افراد زیادي در مراسم خاك سپاري او شرکت کردند. بنابراین، مرد مزرعه دار مجبور شد، از گاوش هم بگذرد و غذاي مفصلی براي میهمانان دور و نزدیک تدارك ببیند. حال، موش به تنهایی در مزرعه می گشت و به حیوانان زبان بسته اي فکر می کرد که کاري به کار تله موش نداشتند! نتیجه ي اخلاقی: اگر شنیدي مشکلی براي کسی پیش آمده است و ربطی هم به تو ندارد، کمی بیشتر فکر کن. شاید خیلی هم بی ربط نباشد!



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 124
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : محسن محمدی
ت : چهار شنبه 12 اسفند 1394
.
مشخصات: اسم علمی این گیاه Camellia japonica ، از خانواده Theaceae می باشد. این گونه بومی آسیایی شرقی است و بصورت درخت یا درختچه با ارتفاع متوسط، دیده می شود. در گلدان ارتفاع این گیاه به 2 تا 3 متر می رسد. برگهای این گیاه دائمی، با لبه دندانه ای، نوك تیز و سبز رنگ می باشد و به طور متناوب روی ساقه قرار می گیرند . گلهای كاملیا منفرد بوده و جام گل ساده یا مضاعف دارند وبه رنگ های مختلف سفید، قرمز، ارغوانی دیده می شوند. حرارت زیاد موجب از بین رفتن گیاه می شود. به علاوه گیاه در زمستان به یك دوره سرمای متوسط احتیاج دارد. معمولا جوانه ها ی گل در اوائل زمستان، در درجه حررات بیش از 18 درجه سانتی گراد تشكیل میشوند و وقتی جوانه ها به حد كافی رشد گردند گیاه را باید به محلی با درجه حرارت حداقل 8 درجه سانتی گراد نگاه می دارند و گلها شروع به باز شدن می نمایند. نیازها مراقبت: كاملیا به نور متوسط ، حرارت معمولی، آبیاری متوسط تا زیاد، رطوبت 70 تا 90درصد و خاك اسیدی احتیاج دارد. كود: كود مورد نیاز این گیاه را می توان به مقدار 2 گرم سولفات آمونیوم و 2 گرم كود معمولی در یك لیتر، هر دو هفته یكبار از بهمن تا مرداد، مورد استفاده قرار داد. خاك: مخلوطی از سه قسمت خاك جنگلی و یك قسمت ماسه برای پرورش كاملیا متناسب است. تکثیر برای تكثیر این گیاه می توانید از ساقه های نیمه چوبی یكساله قلمه های انتهایی یا ساقه ای ، تهیه كنید و در پودر هورمون ریشه زایی فرو برده و در گلدان محتوی كمپوست مخصوص بذر قلمه بكارید . روی قلمه ها را با كیسه پلاستیكی شفاف بپوشانید و خاك را مرطوب نگه دارید. بعد از ریشه دهی كامل، قلمه ها را به گلدان های بزرگتر حاوی كمپوست گلدانی منتقل كنيد. عوارض و درمان: گلهای كمرنگ و شفاف می تواند ناشی از مواد براق كننده شیمیایی باشد. گروهی از حشرات آفت لكه های دیسك مانند روی برگها ایجاد می كننند. اگر هفته ای یكبار با سم حشره كش نفوذی گیاه را سمپاشی كنید علایم بر طرف می شود. در صورتی كه برگهای گیاه ناگهان خشك شوند، احتمال بدهید صدمه مربوط به اشعه مستقیم آفتاب است. آبیاری بیش از حد باعث زردی برگها و سقوط آنها می شود آب آبیاری كاملیا باید حتی الامكان بدون املاح سنگین به خصوص كلسیم باشد، در غیر این صورت و یا در صورت كمبود آهن ممكن است غنچه ها بدون اینكه باز شوند سقوط نمایند و یا برگها سبز كمرنگ بشوند برگهای ریز گیاه، بدون هیچ اثری از غنچه و گل، حاكی ازكمبود موادغذایی است. برگهای گرد آلود را با دستمال نرم تمیز كنید. از مواد براق كننده شیمیایی، برای این منظور، فقط ماهی یكبار استفاده كنید. ضمنا مواظب باشید گلها از این مواد براق كننده در امان باشند ریزش برگها در زمستان طبیعی است. نگران گلدان كاملیای خود نباشید. نکته: بوته کاملیا را با زدن شاخه‌های پایینی تنه به درخت تبدیل کنید. در صورتی که ریشه گیاه کاملیا در گلدان کاشته شود، پس از چند سال رشد کرده و فضای گلدان را پُر می‌کند. در این حالت، گلدان گیاه‌تان را بزرگ‌تر کرده و آن را از خاک تازه پُر کنید و گیاه‌تان را داخل آن بکارید.

:: موضوعات مرتبط: گلها و گیاهان , ,
:: برچسب‌ها: کاملیا ,
:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : محسن محمدی
ت : جمعه 7 اسفند 1394
.

روزي یک مرد ثروتمند، با پسرش به سفري رفتند و در راه به دهی رسیدند. آنها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید : نظرت درباره مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر …پدر پرسید: آیا به زندگی  فقیرانه آنها توجه کردي؟ پسر پاسخ داد: فکر کنم. پدر پرسید: چه چیز از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه، یک سگ داریم و آنها 4تا. ما در حیاط مان فانوس هاي تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی نهایت است. در پایان از حرف هاي پسر زبان مرد بند آمده بود، پسر اضافه کرد: متشکرم پدر که به من نشان دادي ما واقعا چقدر فقیر هستیم…



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : محسن محمدی
ت : پنج شنبه 6 اسفند 1394
.

موضوعات
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی